شرح شیدایی-بخش نهم.. تقدیرنامه های طلایی!
(سومین بخش از فصل2)
باید از همه تشکر کنم.. خیلی ها هستند.. دارم سریع مینویسم اسم ها را. اسامی قدردانی ها را؛ یکی دوتا نیست آخر!
باید از همه بخاطر لطف هایشان تشکر کنم!
از همه دوستان. از همه همکاران. از همه آنانی که حتی به سرم داد زدند!! از همه آنانی که تلنگر های بدی به روحم وارد کردند!
باید از یک عده هم بخاطر تبری که در دستشان بود و زدند شکستند شیشه آکواریوم مغزم را هم ویژه سپاسگذاری کنم!
وقت کم است و هزاران مراسم تقدیر مانده روی دوشم!
کاش بدانند وقتی بدون اینکه خودشان بفهمند که دارند دنیای فانتزی من را به حقیقت نزدیک میکنند دارند چه لطفی به من میکنند!
اصلا هرچه بی رحم تر دوست داشتنی تر!
بی رحم ها بهتر از مهربان ها من را بزرگ کردند!
من با شکستن های پشت سر هم خودم به آن ها هم یاد دادم که بی رحم نباشند. با ترک کردن هایم. سکوت هایم..
ما همه به هم کمک کردیم.
به بزرگ شدن هم.
به "راحت گیر"شدن هم.
به اینکه یاد بگیریم دنیا خیلی بی ارزش تر از این حرف هاست.
حتی اصلی ترین بی رحم کسی بود که راحت راحت بدون اینکه پشت سر خودش را نگاه کند اتفاق با شکوه "ترک کردن" را اجرا کرد.
ترک کردن!!! ترک کردن تعلقات. خیلی عمل عجیبیست. اصلا ادم را عروج می دهد!
این بخش تقدیرنامه داشت. هزاران تقدیرنامه طلایی برای همه آدم های کوچک و بزرگ زندگی ام: مهربان ها و بی تفاوت ها و متفاوت ها و بی رحم ها و دلسوز ها! همه شان.
همه آن هایی که خیلی هاشان خواستند خوب باشند و گاهی بلد نبودند و خیلی هاشان نخواستند بد باشند و باز هم گاهی بلد نبودند! مهم این است که من امروز در اوج ایستاده ام و به وجود همه آن ها افتخار میکنم.
به اینکه دارم با آدم ها زندگی میکنم.
چقدر مهم نبودن غم ها به آدم کمک میکند که عاقلانه تقدیر نامه بنویسی و عاشقانه تر برای آدم های دنیایت پست کنی..
ممنون از خالق همه این لذت های کوچک و بزرگ..
ممنون..
ف.ی.شیدا
26خرداد95_13