دل؟ عقل؟ وظیفه؟ اولویت؟ مساله چیست؟
چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۴ ب.ظ
گفتی بروم تا که تو راحت بنویسی
تقدیر خودت را به اجابت بنویسی..
...
گفتی دلت از بودن با حادثه ترسید
تصمیم گرفتی ز شجاعت بنویسی
*
تصمیم گرفتی غم و اندوه نباشد
از عشـق، تقاضای فراغت بنویسی
...
می خواستی احساس خودت را بفروشی
این شد که تو همرنگ جماعت بنویسی!
*
یادت نرود قصد تو این بود که روزی
بر حال جهان شرح قیامت بنویسی!
*...
این بود مرامت که ازآن درد و تنش ها
با حالتی از رنج و کراهت بنویسی؟!
*
من می روم ای شاعره ی مصلحت اندیش
یک دم نکند از سر عادت بنویسی!
پ.ن: قضاوت ممنوع! ف.ی.شیدا
اولـ رمضان 95_13